واژه ی کارآفرینی کلمه ای به نسبت کهن است که ریشه آن در اصل فرانسوی بوده است و در سال 1723 میلادی ابداع و برای توصیف فردی با قدرت ریسک پذیری بالا و توانایی تبدیل ایده ها و پتانسیل های ذهنی به یک کسب سودآور بکار میرود.
یکی از جالب ترین تعاریف کارآفرینی، تعریف آن از زبان ژوزف شومپیتر است. به گفنه او فرآیند کارآفرینی به «تخریب خلاق» یا «تخریب سازنده» بستگی دارد. به اصطلاح ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همان انجام کارهای جدید و یا ابداع کردن روشهای نوین در مسائل جاری می باشد.
روش نوین همان «تخریب خلاق» است. با توجه به این تعریف، کارآفرین از طریق تخریب خلاق، سیستم های موجود را را به هم میزند و با تغییر و تحول در کیفیت محصول و نوآوری، شرکتهای قدیمی ای که نوآوری ای ندارند را از عرصه رقابت خارج می کند و به این شکل مسبب توسعه اقتصادی می شود.
با تعریفی که از کارآفرین ارائه شد، کارآفرینی در واقع اقداماتی است که یک فرد با توجه به ریسک های ذاتی موجود در تمام ایده های جدید، به آنها متوسل میشود تا با پذیرفتن آن خطرات در هر قدم از راه از آن ایده ها فرصت های جدید خلق کند. گفته می شود کارآفرین کسی است که فعالیت های کوچک اقتصادی و جدید را با سرمایه گذاری آغاز می کند،ارزش هارا تغییر میدهد و یا آ ن هارا دچار تحول به سمت پیشرفت و توسعه می کند و از ریسک کردن هراسی ندارد و یک ایده را به فعالیت اقتصادی تبدیل کند. کارآفرینی در واقع شروع حرکتی تازه با در نظر گرفتن همه جوانب خوب و بد آن و تلاش برای رسیدن به هدف است.
این کانسپت در حدود 300 سال قدمت دارد و اولین گروهی ک کاشف این واژه و همچنین کلمه کارآفرین بودند در واقع اقتصاددانان بوده اند.می توان گفت اولین افرادی که این کلمه را بکار برده اند کسانی مثل ریچارد کانتیلون و ادام اسمیت در قرن های 17 و 18 میلادی بوده اند.
1-کارآفرینی نیاز به ریسک پذیر بودن دارد؛در حقیقت اصل و ماهیت کارآفرینی جرئت خطر کردن و به آغوش کشیدن ریسکی است که ذاتا در مرحله اجرای ایده های نو وجود دارد. ایده های نوپا همیشه خطر موفقیت یا ناموفق بودن را در خود دارند و چه بسا که موفقیت آن ها با سرعت اتفاق نیفتد و نیازمند گذر زمان باشد،؛ پس لازمه کارآفرین بودن داشتن صبر و حوصله بالا جهت دیدن به ثمر نشستن تلاش های خود است.
2-کارآفرینی وابسته به پتانسیل سودزایی است.
منظور از پتانسیل سودزایی در واقع احتمال کسب درآمد از اجرای ایده جدید و تبدیل آن به یک کسب و کار واقعی توسط یک کارآفرین است. اگر ایده کارآفرین منجر به کسب درآمد و سودزایی نشود در واقع فقط در حد یک ایده باقی خواهد ماند و همین سودآوری است که زمینه ایجاد ایده های جدیدتر بعدی را پدید می آورد.
3-کارآفرینی مترادف نوآوری است.
خصوصیت اصلی یک کارآفرین جستجوی مستمر ایده های جذاب و تازه است. به اصطلاح کارآفرینی نیازمند تلاش مستمر در جهت بهبود و بهینه سازی است و این تلاش بدون وجود خلاقیت و نوآوری فایده ای نخواهد داشت. تنها راه اثرگذار برای جلوگیری از پسرفت و عقب گرد نوآوری است.
4-کارآفرینی فعالیتی اقتصادی و پویا است.
کار آفرینی عملی اقتصادی است زیرا با هدف کسب درآمد اقتصادی انجام می شود، که در این مسیر با استفاده بهینه از منابع، یک کسب و کار تازه تاسیس می شود. با توجه به این مسئله که تاسیس یک کسب و کار جدید معمولا در فضایی ناامن و تهدید کننده انجام میشود، لازم است این کار به شکل مستمر انجام شود و ادامه پیدا کند، پس نتیجه گیری میشود که کار آفرینی نه تنها فضای یکنواختی ندارد، چه بسا بسیار پرتکاپو و هیجان انگیز است.
کنجکاو بودن-سازگاری با شرایط- قاطعیت-ویژگی تحمل ریسک-تمرکز روی اهداف بلند مدت-پایداری و مقاومت-قابلیت تشکیل تیم-توانایی آنالیز و تحلیل مسائل-آینده نگر بودن و داشتن چشم انداز-مصمم بودن-داشتن انگیزه زیاد و پخش این انگیزه میان دیگران و در نهایت وقف و از خودگذشتگی، زیرا کارآفرینان تمام زندگی خود را وقف کار و بیزنس میکنند و بسیار پشتکار دارند و راجع به هدف خود سخنکوش هستند و دلیل آن این است که از این کار لذت میبرند.
یک کارآفرین بنگاه اقتصادی ایجاد می کند که سرمایه و نیروی کار را برای تولید کالاها یا خدمات برای سود جمع آوری میکند.
کارافرینی شغلی پرخطر است، اما همچنین میتواند سود و مزایای بالایی نیز داشته باشد، زیرا منجر به تولید ثروت اقتصادی، رشد و نوآوری میشود. کارآفرینان کسانی هستند که سازماندهی تجارتی تازه و خطرات و پاداش های منجر از آن را بر عهده میگیرند. آن ها معمولا به عنوان کسانی طبقه بندی میشوند که نوآوری هایی با رشد و ریسک بالا را تجربه می کنند، در حالی که صاحبان مشاغل کوچک بر یک تجارت با کالای مستقر و مشتری متکی هستند. از این رو، کارآفرینان موفق به عنوان یک نیروی محرک در اقتصاد مدرن تلقی می شوند.
تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق نیاز دارد که شخص با هدف هایش آشنا باشد و آینده نگری کامل داشته باشد تا بتواند با ابداع ایده های نو و تازه یک ایده نوظهور را به مرحله سودآوری برساند-نیاز است که با دارا بودن ذهنی خلاق به پیشرفت و توسعه کسب و کار کمک کرد-با جامعه آشنایی داشت و توانایی وفق دادن خود با جامعه را داشت تا ایده ها بتوانند پا بگیرند -داشتن ابتکار عمل به معنای آن که هنگامی که مشکل یا مانعی سد راه میشود بتوان تقریبا به سادگی از آن ها عبور کرد و توانایی ریسک پذیری بالایی داشت زیرا بدون توانایی ریسک پذیری ایده ها از مرحله تئوری جلوتر نمیروند و نمیتوان امکان سودزایی و یا ضرر دادن آن هارا آزمود و در نهایت باید توانایی واقع بینانه برخورد کردن با فرصت ها را داشت.
برچسب ها: